ادعای تازه متهم جنایت در خانه‌باغ سعادت‌آباد

ادعای تازه متهم جنایت در خانه‌باغ سعادت‌آباد
آفتاب نیوز:

زندانی که در مرخصی از زندان در خانه ای در سعادت آباد یک نفر را کشته بود پای میز دادگاه رفت.

متهم که به اتهام قتل در دو پرونده دیگر، آدم ربایی به قصد قتل و تیراندازی دستگیر شده، مدعی است از خود دفاع کرده است.

دو سال پیش پلیس از درگیری مسلحانه در باغی در سعادت آباد مطلع شد. وقتی مسئولان به آن محل رفتند با جسد مردی غرق در خون مواجه شدند. مرد جوان را با چند گلوله کشت. همچنین سوراخی در دیوار خانه باز شد که نشان می داد فرد یا افرادی مخفیانه وارد خانه شده اند.

شاهین دوست دوست ساپر می گوید: ساپر به ما گفت که خانباغ متعلق به پدربزرگش بوده که مدتی خالی از سکنه بوده است. به همین دلیل برخی از معتادان به آنجا می روند. او از من و دوستمان سیدرا خواست که شب به آنجا برویم و معتادان را بیرون بیاوریم. اما وقتی به آنجا رسیدیم، مردی به نام نیما چند گلوله به سمت ما شلیک کرد. گلوله به پاهای من و صدرا اصابت کرد و روی زمین افتادیم. در همان زمان سپیر را دیدیم که چند گلوله به شکمش اصابت کرده بود و نفس نمی کشید. وقتی همسایه ها آمدند فریاد زدیم و به طرف در دویدیم.

در تحقیقات انجام شده توسط پلیس مشخص شد مردی مجروح به بیمارستانی در مرکز تهران منتقل شده است. با شناسایی این فرد مشخص شد وی فردی با سابقه است که مجروح شده و در وضعیت بدی قرار دارد. با بهبودی نسبی متهم مشخص شد که او قاتل سپهر است. نیما 37 ساله به پلیس گفت که صاحب خانه برای دفاع از خود اسلحه به او داده و از زمانی که مهاجمان وارد خانه شده اند چاره ای جز دفاع از خود نداشته است.

در تحقیقات بعدی مشخص شد که نیما دوستی به نام حمید دارد که در حال فرار است.

با تکمیل تحقیقات و صدور اتهام، پرونده برای رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. این در حالی است که دو پرونده دیگر نیز برای نیما تشکیل شده و اتهامات جدیدی به اتهام آدم ربایی، تیراندازی و آزار و اذیت نیما برای وی تشکیل شده است.

در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، نماینده دادسرا ابتدا اتهام متهمان را قرائت و سپس خواستار صدور قرار قانونی شد. با توجه به اینکه پدر و مادر دام اسپیر در جلسه حضور نداشتند، دو شاکی دیگر صحبت کردند.

متهم ردیف اول به قضات گفت: صبح روز حادثه متهم با موتورسیکلت جلوی اتاقم آمد و گفت کباب می خواهد. من کلم در دست داشتم. به او گفتم برای گوسفندان کلم خریدم و بقیه را می فروشم. من بیشتر کلم را به کشاورزان می فروختم. متهم که همزمان با تلفن صحبت می کرد، ناگهان نفسش بیرون می آید و می رود. شب ها پسر کوچکم که 17 سال دارد برای نگهداری از گوسفندان در آغل می ماند، من و دو پسرم به صورت شیفتی این کار را انجام می دهیم. نیمه های شب یکی از همسایه ها به پسر بزرگم زنگ زد و گفت در قلم به او حمله کردند. نمی‌دانم به او تجاوز جنسی کرده است یا نه، اما به من شلیک کرد و گلوله به پشت و پهلوی من اصابت کرد و پسر بزرگم نیز به پایش اصابت کرد.

سپس شاکی دیگری روی جایگاه حاضر شد. وی گفت: متهم به همراه دو نفر دیگر مقابل نمایشگاه آمدند، با من تماس گرفتند، فکر کردم چه خبر است، وقتی رفتم به زور او را سوار ماشین جک کردند و بعد از چند کیلومتر او را سوار کردند. یک پیگوت.» قرار داد ماشین 206. آدرس صاحب کارم را پرسیدند، گفتم ندارم اما کتکم زدند. سپس یک چک 60 میلیون تومانی از من گرفت و مرا آزاد کرد.

پس از اظهارات شوکت، متهم در جایگاه حاضر شد و اتهام قتل عمد را رد کرد و گفت از خود دفاع کرده اما سایر اتهامات را نپذیرفت. گفت: 10 روز از زندان مرخصی بودم و دوستم از من خواست که به خانه بریده باغ بروم و خوش بگذرانم. آنجا با هم سیگار می کشیدیم. من تریاک می کشیدم و دوستانم هروئین می کشیدند. خوابمان برد. با سروصدا از خواب بیدار شدم و متوجه شدم عده ای به باغ هجوم آورده اند. آنها اسلحه داشتند و تیراندازی می کردند، یک گلوله به انگشت و استخوان ترقوه من اصابت کرد. مهاجمان همگی گلوله های نیمه داشتند و من را مجروح کردند. تا اینکه توانستم یکی از پاهایشان را بگیرم. وقتی روی زمین افتاد، اسلحه اش را برداشتم و برای دفاع از خود چند تیر شلیک کردم. اما نمی دانستم تیر به کجا خورد. من انگیزه مهاجمان را نمی دانم و فکر می کنم اختلاف آنها بر سر خرید یک باغ گمشده بود.

وی ادامه داد: در این حادثه به شدت مجروح شدم و هیچکس نمی خواست مرا به بیمارستان برساند به همین دلیل مجبور شدم با یکی از دوستانم تماس بگیرم و به بیمارستان رفتم و در آنجا دستگیر شدم. الان دوستم برای گفتن حقیقت در دادگاه حضور ندارد.

متهم درباره دو اتهام دیگر خود گفت: اتهام آدم ربایی و آزار و اذیت پسر جوان را قبول ندارم و نمی دانم متهم چه می گوید. من این افراد را نمی شناسم و با آنها دشمنی ندارم.

قضات پس از دفاع از متهم، رسیدگی به این پرونده را به تعویق انداختند.