چوب، زندهترین عنصری که هنرمند با آن کار میکند/ فقط عشق میتواند از هنر پشتیبانی کند
گفتگوی «آنا» با «ابوالفضل پولاد»، هنرمند رشتۀ معرق چوب:
ابوالفضل پولاد، هنرمند رشته معرق چوب میگوید: یک سری از هزینههای اولیه این هنر و هزینههای نخستین آن بسیار بالا هستند و اثری که در این هنر خلق میشود، قیمتی بسیار بالا و مخاطبان خاصی دارد و فرد، باید بسیار عاشقانه این کار را انجام دهد تا مسائل مالی او را اذیت نکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، هنرهای چوبی، به واسطه به کارگیری از عنصری زنده و پر احساس به نام «چوب» از دیرباز دارای جذابیت و لطافتهای اجرایی خود بوده و هست. هنر معرق چوب، معاصر ایران، در طی ۱۰۰ سال اخیر، شاهد تغییر و تحولات چشمگیری بوده و سبک و تکنیکهای مختلفی در این رشته هنری متولد شدهاند.
«ابوالفضل (پرهام) پولاد»، از هنرمندانی است که توانسته است با نگاهی نو به هنر معرق، قدم در پهنهای نو با نام «هنر معرق چوب تجسمی» بگذارد که دارای ویژگیهایی شاخص است که نسبت به دیگر شاخههای هنر معرق آن را متمایز میسازد. همین امر موجب شد تا به سراغ او برویم و در این زمینه با او به بحث و گفتوگو بپردازیم.
وی، متولد ۲۴ دی ماه ۱۳۵۹، هنرمند رشته معرق است که توانسته گواهینامه درجه ۳ هنر رشته معرق چوب (معادل مدرک کارشناسی) را در سال ۱۳۹۴ دریافت کند. آثار هنری او با حضور در بیش از ۵۰ رویداد از جمله نمایشگاههای فردی و گروهی، مسابقه و جشنواره توانسته است برگ زرینی را در حوزه هنر معرق در کشورمان رقم بزند. بخشی از آثار معرق «ابوالفضل پولاد»، این روزها در نمایشگاهی با عنوان نمایشگاه گروهی «معرق ترداد»، در نگارخانۀ «رسول آنلاین» اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، به نمایش گذاشته شده است و این نمایشگاه، همه روزه تا ۸ اسفندماه از ساعت ۹ تا ۱۶ به نشانی تهران، سعادتآباد، بلوار دریا، خیابان سردار دریا (شمالی)، تقاطع عباسی اناری و کوی مروارید، میزبان عموم علاقهمندان به هنر معرق است.
پولاد، هنرمند رشته معرق با بیان این نکته که به جز رشته معرق چوب در رشتههای دیگری، چون طراحی، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و ادبیات نیز فعالیتهایی داشته است، گفت: «من، به نوعی عاشق تلفیق هنرهای مختلف هستم، که این امر نیازمند آگاهی و اشراف هنرمند به چند هنر دیگر و تسلط وی، به پل ارتباطی این چند هنر است که بتواند آنها را به زیبایی و درستی با یکدیگر تلفیق کند.»
این هنرمند که به صورت کاملاً انحصاری و شخصی، در رشته «ظریفنگاره فلز» به فعالیت میپردازد، در توضیح این رشته از فعالیت هنری خویش افزود: «در این هنر، فلز در نازکترین و زیباترین حالت خودش، در ۸ صدم میلیمتر فرمها و نقوش ایرانی را در بر میگیرد.»
پولاد که پس از انصراف از رشتههای عمران و شهرسازی، به تحصیل در رشته معماری پرداخته و آن را در مقطع کارشناسی به پایان رسانده است، ادامه داد: «پس از آن چه در حوزه معماری و ساختمان یاد گرفتم، چون پیشینه هنر معرق من بیشتر از معماری بوده است، سعی کردم تا در تمام المانها و جزئیات ساختمان، اعم از سقفهای کاذب، کفپوش، فرش معرق، کاشیها و قرنیزهای معرق، کابینت و هر جای دیگری که قابلیت اجرای هنر معرق وجود داشته است، دست به طراحی بزنم و این موضوع، همواره یک قسمت زیبا و شیرین برای من بوده است.»
این هنرمند رشته معرق، که مدت ۳۳ سال است به صورت حرفهای و تخصصی در رشته معرق چوب به فعالیت میپردازد، با بیان این نکته که مدت بسیار زیادی بیش از ۲۸ سال به تدریس هنر معرق چوب پرداخته است و هنوز، آموزش در کنار فعالیتهای هنری او ادامه دارد، اضافه کرد: «در اصل، با آموزش هنر، رفتار اساتید خود را تکرار میکنیم تا هنرجویانمان اساتید آینده بشوند.»
علاقه من به معرق و چوب از روزگار «لوسین» در «بچههای کوه آلپ» شروع شد
وی که توانسته است در سال ۱۳۸۰، به مدال طلای مهارت المپیاد فنی کشور دست پیدا کند و به عنوان یکی از هنرمندان برگزیده کشور انتخاب شود، با بیان این نکته که در دوران کودکی و نوجوانی او، دنیای بازیها و سرگرمیهای دیجیتال وجود نداشته است و انتهای دنیای دیجیتال آن روزگار «آتاری» بوده است، اظهار داشت: «من به خوبی به یاد دارم که تصاویر «تفنگ» و «شمشیر» را از روزنامهها و مجلات مختلف، با کاغذ بُرش میزدم و با آنها بازی میکردم؛ اما به واسطه کاغذی بودن آن لذت را به من نمیداد و نکتهای که انگیزه اصلی من برای حرکت به سمت هنر چوب معرق شد، از یک کارتون به نام «بچههای کوه آلپ» و شخصیت «لوسین» که پیکرهها و حیوانات چوبی را تراش میزد، شروع شد و، چون من از کودکی علاقۀ بسیار زیادی به حیوانات داشتم، این موضوع برای من بسیار جذاب بود.»
پولاد، که در سال ۱۳۷۱ توانسته است در میان هنرمندان و صنعتگران آسیا و اقیانوسیه، موفق به دستیابی به لوح زرین و دیپلم افتخار شود، با اشاره به این امر که با نخستین پیشنهاد در زمینۀ آموختن هنر معرق چوب، از آن استقبال کرده استو وارد این هنر شده است، تصریح کرد: «شاید من یک روز بیشتر آموزش ندیدم و به من گفتند که این اره است، این چوب است و به این شکل بُرش میخورد و شاید تمرینات من از همان روز اول، بر روی اصول خاص نبوده است و من، تنها شروع به بُرش زدن اندازه ریزی از حیوانات مختلف شدم و بعد از آن، به این موضوع ورود کردم که بتوانم این اجسام را بر روی یک تابلو نقش بزنم، تا اثری ماندگارتر و نمایشگاهیتر را به مخاطب خویش عرضه کنم.»
وی در بخشی دیگر از این گفت وگو، با اشاره به این نکته که برای نخستین بار، یک پرنده بسیار کوچک را ساخته است و آن را هدیه کرده است، خاطر نشان کرد: «یکی از روزنامهها، مقالهای را پیرامون این اثر، با عنوان «پرندۀ کوچک، هنرمند بزرگ» به زیبایی قلم زدند که این حس و حال را در این مقاله توصیف کردند که زمانی این اثر ساخته شد، من هم با آن پرنده پرواز کردم و اوج گرفتم و هیچ وقت نمیشود که من، حسی را که از نخستین دستساختههایم گرفتم و لذتی که بردم، توصیف کنم، چرا که این لذت مدام و هر روز، با تمام سختیهایی که در این راه کشیدیم، بیشتر و بیشتر شد و هنوز هم، حسم در ساخت آثار، اگر بیشتر از آن حس اولیه نباشد، کمتر از آن نیست.»
هنر معرق چوب در طی سالیان اخیر تحولات بسیار زیادی را پشت سر گذاشته است
این هنرمند رشته معرق، در خصوص آشنایی مردم با هنر معرق، با بیان این نکته که با بردن نام این هنر و به ویژه هنر معرق چوب، جلوههایی از هنر معرق سنتی در ذهن مردم نقش میبندد و سالیان سال است که مردم هنر معرق را با مینیاتور، گل و مرغ و یا نقوش سنتی میشناسند، یادآور شد: «این آثار یا در قالب تابلو، میز و یا دیگر مواردی از این دست اجرا شده است و به چشم میآید و اگر ما بخواهیم این قسمت را برسی کنیم، باید بگوئیم که مردم هنر معرق چوب را میشناسند، اما باید گفت هنر معرق چوب که در طی سالیان اخیر تحولات بسیار زیادی را پشت سر گذاشته است و به نوعی، سبکها و مکتبهای مختلفی را، چه در حوزۀ تکنیک و چه در حوزۀ طرح تجربه کرده است و همین امر موجب شده است تا تحولات بسیار زیادی را در این هنر شاهد باشیم.»
پولاد، در همین راستا با تأکید بر این نکته که شاید امروز نیاز باشد که هنر معرق چوب معاصر را، که امروز از قالب نقوش سنتی ایرانی خارج شده است و با تکیه بر تصاویری همچون منظره و یا یک تصویر خاص با چوب اجرا میشود، به واسطۀ تخصصیتر بودن و معاصرتر بودن، بیشتر در معرض دید عموم مخاطبان به نمایش بگذاریم، تأکید کرد: «هنوزم که هنوز است، بسیاری از مخاطبان این جنس از هنر چوب را با نقاشی اشتباه میگیرند، مخصوصاً، چون خود من با نقاشی و دیگر هنرهایی از این دست آشنا بودم، تلاش کردم تا هنر معرق را به فضای تجسمی ببرم و نوع نگاه، ترکیببندیهای و انتخاب رنگها کاملاً متفاوت و دقیقاً مانند یک تابلوی نقاشی باشد.»
وی با اذعان به این امر که در چنین شرایطی، اثر تولید شده در رشتۀ معرق آنقدر به نقاشی نزدیک میشود که اگر کسی آن را از نزدیک لمس نکند و یا توضیح داده نشود، همه فکر میکند که تابلو، یک اثر نقاشی است و کسی نمیداند که این اثر با قطعات ریز چوب، دانه به دانه بُرش خورده و کار شده است، یادآور شد: «در این حوزه، برپایی نمایشگاهها و رویدادهای هنری بیشتر، میتواند به این موضوع کمک کند تا این هنر جدید بتواند جای خویش را در میان عموم مخاطبان، بیش از پیش باز کند.»
این هنرمند رشتۀ معرق، با اشاره به این نکته که همواره برای کسانی که به هنر معرق چوب علاقه داشته و قصد ورود به این رشته را دارند، چند نکته را گوشزد میکند، گفت: «اولین نکته برای کسانی که میخواهند در هر حوزهای از هنر فعالیت کند، میزان علاقه و عشق شدید به رشتهای است که قصد فعالیت در آن را دارد، تا بتواند در آن دوام بیاورد و باید گفت که هنر معرق، رشتهای است که به واسطۀ کارگاهی بودن آن، هنری است که نسبت به دیگر رشتههای هنر سختتر است و در دسترس بودن آن، نیازمند داشتن ملزومات بیشتری است و اگر کسی عشق قلبی در این زمینه نداشته باشد، ممکن است در گذر زمان اذیت شود.»
فقط عشق میتواند هنر را پشتیبانی کند
پولاد، با تأکید بر این نکته که مسائل مالی که در این هنر مطرح میشود، از دستۀ مسائلی است که فقط و فقط عشق میتواند آن را پشتیبانی کند، افزود: «یک سری از هزینههای اولیۀ این هنر و هزینههای نخستین آن بسیار بالا هستند و اثری که در این هنر خلق میشود، قیمتی بسیار بالا دارد و مخاطبان بسیار خاصی دارد و فرد، باید بسیار عاشقانه این کار را انجام دهد تا مسائل مالی او را اذیت نکند.»
وی در همین راستا، نگاه آکادمیک، درست و اصولی به این هنر را از دیگر مباحث مهم برای ورود به این عرصه برشمرده و با اذعان به این امر که هر چقدر که آگاهی یک فرد نسبت به زوایای مختلف هنر بیشتر باشد، تسلط او بر هنر و ایجاد خلاقت و نوآوری توسط او در آن رشته بسیار بیشتر خواهد شد، ادامه داد: «این که یک فرد، تنها در حوزۀ مطالبی که استاد به او ارائه میکند یک راهبر باشد، در ابتدا امری طبیعی است، اما برای ادامه دادن این مسیر، فرد نیازمند مطالعه و کسب آگاهی بیشتر، نخست در حوزۀ تخصصی هنر خویش، مثل شناخت چوب، طراحی و نقاشی و هارمونیهای رنگ و در پلۀ دوم، تسلط به مفاهیم هنر روز است.»
وی آگاهی و تسلط بر مبانی و تئوری هنر را مبحثی بسیار مهم برشمرده و ضمن ابراز تأسف از این امر که امروز، اکثراً بُعد هنری و عملی کار را در نظر میگیرند، اضافه کرد: «در حوزۀ عطر، بو و رنگی که در هنر معرق وجود دارد و ما در این حوزه کار میکنیم، بحث بسیار زیاد است و با توجه به این که من با مواد و متریال بسیار زیادی از جمله فلز، چوب، سفال و پارچه در حوزههای مختلف کار کردهام و به این نتیجه رسیدم که چوب، زندهترین عنصری است که هنرمند با آن کار میکند، چرا که چوب دارای عطر و بوی خاصی است که از بستر طبیعت و حیات بر میآید و جنس هنر چوب جنس زندگی است، حال در هر گرایشی که باشد و نه فقط صرفاً معرق.
ما میرویم و تمام میشویم، اما آثارمان خواهند ماند
پولاد، با بیان این نکته که کسانی که با هنر چوب سر و کار دارند، این حس، عطر، بو و آن حال و هوای خاص را احساس میکنند و نهایت لذت را در حین خلق یک اثر هنری، از این عناصر میبرند، ادامه داد: «هنرمند، در پروسۀ خلق یک اثر هنری، مرحله به مرحله و ثانیه به ثانیه در حال لذت بردن از این ویژگیهای خاص است و مرحلۀ بعد این لذت برای هنرمند، زمانی است که ایدهای را پشت سر گذاشته است، روی آن فکر کرده است، زحمت میکشیده، کار کرده، برش زده است و در نهایت، تصویری را که در ذهن دارد، به مرحلۀ ظهور و بروز میرساند.»
این هنرمد رشتۀ معرق، با بیان این نکته که هنرمند، هنگام آفرینش اثر حس زایش دارد و گویی که یک فرزند به فرزندان دیگر خویش اضافه کرده است و تمامی کسانی که یک فرزند دارند، میتوانند این موضوع را حس کنند، اضافه کرد: «برای ما، خلق یک اثر هنری، همان زایش و آفرینش است و میتواند همان حس را به هنرمند القاء کند و بنابراین، هنرمند میتواند این حس را در دو بُعد خلاصه کند، اول در زمان مراحل خلق که با حس و حال بودن در زندگی، طبیعت و آن حس عمیق زمین و حیات، به واسطۀ کار کردن با عنصر چوب با آن درگیر است و ما بقی آن، زمانی است که اثر تمام میشود و در این لحظه حس زایش و خالق بودن به هنرمند دست میدهد که چیزی و اثری از او باقی میماند و باید بدانیم که ما، میرویم و تمام میشویم، اما آثارمان خواهند ماند.»