شرط دوازده گانه طلاق
شرط دوازده گانه طلاق
آیا می دانستید علاوه بر مهریه و نفقه، حقوق دیگری نیز در سند ازدواج شما ثبت شده که می تواند راهگشای طلاق باشد؟ شروط دوازده گانه طلاق مجموعه ای از ۱۲ شرط قانونی هستند که با امضای زوجین در عقدنامه، به زن اجازه می دهند تا در صورت تحقق هر یک از آن ها، به وکالت از مرد درخواست طلاق کند. این شروط، که به منظور تعدیل حقوق طلاق مرد و حمایت از حقوق زن پیش بینی شده اند، نقش حیاتی در حفظ توازن حقوقی ایفا می کنند.
آگاهی از این شروط برای تمامی زنان و مردان، چه در آستانه ازدواج و چه در زندگی مشترک، امری ضروری است. شناخت دقیق این حقوق، می تواند به زنان کمک کند تا در صورت بروز مشکلات جدی، مسیر قانونی را برای احقاق حق خود بیابند و از ابهامات حقوقی رایج جلوگیری شود. همچنین، این دانش به زوجین امکان می دهد تا با دیدگاهی واقع بینانه تر و آگاهانه تر، نسبت به تعهدات و مسئولیت های خود در زندگی مشترک تصمیم گیری کنند.
شروط ۱۲ گانه طلاق در واقع وکالتی است که مرد به همسر خود می دهد تا در شرایط مشخص، زن بتواند از جانب او خود را مطلقه سازد. این مقاله با هدف ارائه یک راهنمای جامع و کاربردی، به بررسی ابعاد مختلف شروط دوازده گانه طلاق، از تعریف و جایگاه قانونی تا تحلیل تفصیلی هر شرط و فرایند اثبات آن در مراجع قضایی، می پردازد. این مسیر به شما کمک می کند تا با درکی عمیق از حقوق خود، تصمیمات آگاهانه ای در بزنگاه های زندگی اتخاذ کنید و از پیچیدگی های دادرسی با آمادگی بیشتری عبور نمایید.
درک مبانی حقوقی شروط دوازده گانه طلاق
شروط دوازده گانه طلاق، که از آن ها به عنوان شروط ضمن عقد نکاح نیز یاد می شود، از اهمیت بسزایی در حقوق خانواده ایران برخوردارند. این شروط، در بطن سند ازدواج درج شده و با امضای زوجین، به تعهدات قانونی میان آن ها تبدیل می شوند.
شروط دوازده گانه طلاق: تعریف و جایگاه قانونی
مفهوم شروط ضمن عقد نکاح بر اساس ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی شکل گرفته است. این ماده به زوجین اجازه می دهد که ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگر، هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد نباشد، مطرح و بر آن توافق کنند. شروط دوازده گانه طلاق، که از دهه ۱۳۶۰ شمسی به تدریج در اسناد ازدواج استاندارد شده اند، نمونه بارز این امکان قانونی هستند.
هدف قانونگذار از تدوین و درج این شروط، تعدیل اختیارات مطلق مرد در طلاق و فراهم آوردن بستری برای زنان بود تا در شرایط خاص، بتوانند رأساً اقدام به درخواست طلاق کنند. این شروط، در واقع به منزله وکالتی هستند که مرد به همسرش می دهد تا در صورت تحقق هر یک از شرایط دوازده گانه، زن از جانب او وکیل در طلاق باشد. به همین دلیل، به این شروط «وکالت مشروط زن در طلاق» نیز اطلاق می شود.
تفاوت حق طلاق مطلق (وکالت در طلاق بلاعزل) با شروط ۱۲ گانه
یکی از مهمترین ابهاماتی که در جامعه پیرامون شروط دوازده گانه طلاق وجود دارد، تفاوت آن با «حق طلاق مطلق» است. باید تأکید کرد که شروط دوازده گانه، به هیچ عنوان به معنای حق طلاق کامل و مطلق برای زن نیستند.
- حق طلاق مطلق (وکالت بلاعزل در طلاق): در این حالت، مرد با مراجعه به دفاتر اسناد رسمی یا در ضمن عقد نکاح (به صورت شرط مستقل و صریح)، به همسرش وکالت بلاعزلی می دهد تا زن هر زمان که خواست، بدون نیاز به اثبات دلیل در دادگاه، خود را مطلقه سازد. این وکالت، بدون قید و شرط و بلاعزل است.
- شروط ۱۲ گانه (وکالت مشروط در طلاق): در مقابل، شروط دوازده گانه به منزله وکالتی هستند که زن تنها در صورت تحقق یکی از آن ۱۲ شرط و اثبات آن در دادگاه خانواده، می تواند از آن استفاده کند. این فرآیند، مستلزم دادرسی طولانی مدت و ارائه مدارک و شواهد کافی به قاضی است. بنابراین، چالش های اثبات در شروط دوازده گانه به مراتب بیشتر از وکالت مطلق در طلاق است. امضای زوجین پای این شروط در عقدنامه، تعهدی جدی را برای مرد ایجاد می کند.
شرایط عمومی لازم برای استناد به شروط ۱۲ گانه
استناد به شروط دوازده گانه طلاق و بهره مندی از آن ها، مستلزم رعایت سه شرط اساسی است که در ادامه به آن ها می پردازیم:
- امضای مرد ذیل شروط در عقدنامه: این شروط صرفاً در صورتی معتبر و قابل استناد هستند که مرد (زوج) ذیل تمامی آن ها را در سند ازدواج امضا کرده باشد. در صورت عدم امضا، زن نمی تواند به این شروط استناد کند.
- تحقق یکی از شرایط ۱۲ گانه: لازم است یکی از دوازده شرط ذکر شده در عقدنامه، عملاً در زندگی زناشویی رخ داده باشد. صرف وجود پتانسیل یا احتمال تحقق شرط کافی نیست.
- اثبات تحقق شرط در دادگاه: مهمترین و اغلب دشوارترین گام، اثبات تحقق شرط مورد استناد در دادگاه خانواده است. زن باید با ارائه مدارک، شواهد و ادله قانونی، قاضی را متقاعد کند که شرط مورد نظر به وقوع پیوسته است. بدون اثبات، دادگاه حکم طلاق را صادر نخواهد کرد.
تحلیل تفصیلی هر یک از شروط دوازده گانه (با راهنمای اثبات و نکات حقوقی)
در این بخش، هر یک از شروط دوازده گانه طلاق را به تفصیل بررسی کرده و ضمن تبیین معنای حقوقی، به مصادیق رایج، نحوه اثبات در دادگاه و نکات کلیدی حقوقی هر شرط می پردازیم.
۱. استنکاف شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه به هر عنوان و عدم امکان الزام او به تأدیه نفقه و همچنین در موردی که اجبار او هم ممکن نباشد.
این شرط به معنای امتناع عمدی مرد از پرداخت نفقه همسرش برای حداقل شش ماه است. نفقه شامل تمامی هزینه های متعارف زندگی زوجه، از جمله خوراک، پوشاک، مسکن، اثاث منزل، هزینه های درمانی و حتی خادم در صورت عادت یا نیاز است. اثبات این شرط مستلزم طی مراحل قانونی است. زوجه ابتدا باید دادخواست نفقه معوقه را به دادگاه ارائه دهد و پس از صدور حکم قطعی و اجراییه، در صورت عدم پرداخت نفقه توسط مرد برای مدت شش ماه، می تواند از این شرط برای درخواست طلاق استفاده کند. چالش اصلی در اثبات، نشان دادن عمدی بودن استنکاف و عدم امکان اجبار مرد به پرداخت نفقه است. این شرط از نوع قابل اسقاط نیست و همواره حقوق زن در مورد نفقه پابرجاست.
۲. سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل نماید.
این شرط یکی از پرکاربردترین شروط ۱۲ گانه است. مصادیق آن بسیار گسترده بوده و شامل هرگونه رفتار نامناسب و آزاردهنده فیزیکی یا روانی می شود. از جمله این موارد می توان به ضرب و جرح (حتی بدون جراحت شدید)، توهین، فحاشی، تهدید، هتک حیثیت، ارتباط نامشروع و اصرار بر روابط جنسی نامتعارف اشاره کرد. برای اثبات، زوجه می تواند به گزارش پزشکی قانونی (در صورت ضرب و جرح)، پرونده های قضایی قبلی (در صورت تهدید یا توهین)، شهادت شهود (همسایگان، دوستان، اعضای خانواده)، عکس، فیلم، پیامک و حتی استشهادنامه محلی استناد کند. نکته مهم این است که دادگاه باید تشخیص دهد که این رفتارها به حدی رسیده که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل کرده است. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
۳. ابتلای زوج به امراض صعب العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره آمیز باشد.
این شرط به بیماری های جدی و صعب العلاجی اشاره دارد که ادامه زندگی مشترک را برای زن خطرناک می کند. مصادیق آن شامل بیماری های مقاربتی خطرناک (مانند ایدز، هپاتیت فعال)، جنون حاد (که در حدی زندگی را مختل کند اما فسخ نکاح را مستلزم نباشد)، و برخی بیماری های روانی شدید است که سلامت جسمی یا روانی زوجه را به خطر اندازد. اثبات این شرط به صورت انحصاری از طریق گواهی و تأییدیه پزشکی قانونی انجام می شود. دادگاه نظر کارشناسان پزشکی قانونی را در این زمینه ملاک قرار می دهد. چالش اصلی، اثبات مخاطره آمیز بودن دوام زناشویی است. این شرط به طور کلی غیر قابل اسقاط است.
۴. جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعاً ممکن نباشد.
جنون به معنای اختلال شدید و دائم در قوه عقلانی است. در برخی موارد، جنون زوج می تواند مستقیماً موجب فسخ نکاح شود (مثلاً اگر جنون قبل از عقد وجود داشته و زن از آن بی اطلاع بوده است). اما این شرط به مواردی می پردازد که فسخ نکاح به دلایل شرعی ممکن نیست (مثلاً اگر زن با علم به جنون ازدواج کرده باشد یا پس از اطلاع، بدون تأخیر اقدام به فسخ نکاح نکرده باشد). اثبات جنون نیز همانند شرط قبلی، نیازمند تأیید پزشکی قانونی است. پزشکی قانونی باید میزان و نوع جنون را تشخیص داده و قابلیت آن برای ادامه زندگی زناشویی را بررسی کند. تعیین قیم برای زوج مجنون نیز در این مسیر مطرح می شود. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
۵. عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد.
این شرط کمتر از سایر شروط کاربرد دارد. برای استناد به آن، ابتدا باید زوجه به دلیل اینکه شغل مرد منافی با حیثیت خانوادگی اوست (مثلاً شغل با ارتکاب جرم همراه است یا بسیار خطرناک است یا اخلاقاً ناپسند است)، به دادگاه مراجعه کرده و حکم منع اشتغال به آن شغل را از دادگاه دریافت کند. پس از صدور این حکم قطعی، در صورتی که مرد از رعایت آن امتناع ورزد و به آن شغل ادامه دهد، زن می تواند با استناد به این شرط درخواست طلاق کند. اثبات آن نیازمند ارائه حکم قضایی قبلی و شواهدی دال بر ادامه فعالیت مرد در آن شغل ممنوعه است. این شرط غیر قابل اسقاط است.
۶. محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعاً منتهی به پنج سال یا بیشتر بازداشت شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد.
این شرط به محکومیت های کیفری سنگین مرد اشاره دارد که به حبس طولانی مدت منجر شود. منظور از محکومیت قطعی، حکمی است که تمامی مراحل دادرسی (بدوی، تجدیدنظر و دیوان عالی) را طی کرده و قابلیت اجرا یافته باشد. همچنین، لازم است که مجازات در حال اجرا باشد. برای اثبات این شرط، زوجه باید استعلام رسمی از دادگستری و سازمان زندان ها را به دادگاه ارائه دهد که نشان دهنده محکومیت قطعی و اجرای حکم حبس برای مدت پنج سال یا بیشتر باشد. این شرط، با ایجاد عسر و حرج ناشی از غیبت طولانی مدت مرد، حق طلاق را برای زن فراهم می آورد و غیر قابل اسقاط است.
۷. ابتلای زوج به هرگونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خلل آورد و ادامه زندگی برای زوجه دشوار باشد.
اعتیاد به مواد مخدر (حتی مصرف تفننی در صورت ایجاد خلل در زندگی)، الکل، قمار، یا حتی رفتارهای افراطی و اعتیادآور مانند خودارضایی شدید یا مشاهده پورنوگرافی که به زندگی زناشویی آسیب جدی وارد کند، می تواند مشمول این شرط باشد. مهم این است که دادگاه تشخیص دهد این اعتیاد به اساس زندگی خانوادگی خلل آورده و ادامه زندگی برای زوجه دشوار شده است. برای اثبات، زوجه می تواند از گزارش نیروی انتظامی، تأییدیه پزشکی قانونی، شهادت شهود (که شاهد سوءمصرف یا عواقب آن در زندگی باشند) استفاده کند. چالش اصلی در اثبات، نشان دادن تأثیر منفی و قابل ملاحظه اعتیاد بر زندگی است. این شرط غیر قابل اسقاط است.
۸. زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند (تشخیص عذر موجه با دادگاه است) یا شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت نماید.
این شرط دو جنبه دارد: ترک زندگی خانوادگی (مثل قهر کردن طولانی مدت و عدم تمکین از سوی مرد یا عدم تأمین نیازهای مشترک) و غیبت شش ماهه متوالی (ناپدید شدن). تشخیص عذر موجه با دادگاه است. برای اثبات ترک زندگی، زوجه می تواند اظهارنامه عدم تمکین (هرچند مربوط به زن است، اما می تواند نشانه ای از ترک زندگی باشد)، تحقیقات محلی و شهادت شهود را ارائه دهد. در مورد غیبت، علاوه بر شهادت شهود، گزارش پلیس و تحقیقات محلی برای اثبات عدم حضور مرد در منزل مشترک و عدم اطلاع از محل سکونت او می تواند مفید باشد. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
۹. محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب جرم و انجام هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زن باشد (تشخیص اینکه مجازات مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی است با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است).
این شرط به جرایمی اشاره دارد که ارتکاب آن ها توسط مرد، آبروی زن را به خطر می اندازد و با موقعیت اجتماعی و خانوادگی او منافات دارد. مصادیق این شرط شامل جرایم اخلاقی، قاچاق، سرقت های بزرگ، یا جرایم مرتبط با فساد اقتصادی است که به حیثیت خانواده آسیب می رساند. تشخیص مغایر بودن با حیثیت و شئون زن با دادگاه است و عوامل مختلفی از جمله عرف جامعه، موقعیت اجتماعی و خانوادگی زن و نوع جرم ارتکابی مورد توجه قرار می گیرد. برای اثبات، زوجه باید استعلام حکم قطعی از مراجع قضایی را ارائه دهد. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
۱۰. در صورتی که پس از گذشت پنج سال زوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر، صاحب فرزند نشود.
این شرط به عدم توانایی زوج در فرزندآوری پس از حداقل پنج سال زندگی مشترک اشاره دارد. علت عدم فرزندآوری باید به دلیل عقیم بودن مرد یا وجود عوارض جسمی در او باشد. برای اثبات، زوجه باید گواهی و تأییدیه پزشکی قانونی را که نشان دهده عقیم بودن یا ناتوانی مرد در فرزندآوری است، به دادگاه ارائه کند. بحث هایی در خصوص راه های جایگزین فرزندآوری (مانند IVF) و اینکه آیا در صورت امکان این راه ها، زن همچنان می تواند به این شرط استناد کند، در رویه قضایی مطرح است، اما اغلب دادگاه ها تمایل زن به فرزندآوری طبیعی را محترم می شمارند. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
۱۱. در صورتی که زوج مفقودالاثر شود و ظرف شش ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدا نشود.
این شرط به وضعیت ناپدید شدن مرد اشاره دارد. اگر مرد مفقودالاثر شود و زوجه پس از گذشت شش ماه از تاریخ مراجعه به دادگاه و پیگیری های قانونی (مانند آگهی در روزنامه ها یا تحقیقات پلیسی)، نتواند از او خبری کسب کند، می تواند به این شرط استناد کرده و درخواست طلاق کند. اثبات آن نیازمند گزارش پلیس، آگهی در روزنامه های کثیرالانتشار و حکم دادگاه در مورد مفقودی است. این حالت با حکم فوت فرضی (که ۴ سال زمان می برد) متفاوت است و زن می تواند زودتر به دلیل عسر و حرج ناشی از مفقودی، طلاق بگیرد. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
۱۲. در صورتی که زوج همسر دیگری بدون رضایت زوجه اختیار کند یا به تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت ننماید.
این شرط به موضوع ازدواج مجدد مرد بدون رضایت همسر اول می پردازد. منظور از ازدواج، هم عقد دائم و هم در برخی موارد، عقد موقت است که در آن مرد علنی زندگی مشترک با همسر دوم را آغاز کند. برای اثبات، زوجه می تواند سند ازدواج مجدد (در صورت ثبت رسمی) یا شهادت شهود (برای اثبات ازدواج موقت ثبت نشده یا عدم رعایت عدالت در زندگی با همسران) را ارائه دهد. رضایت همسر اول باید کتبی و رسمی باشد. در صورتی که مرد چند همسر داشته باشد، عدم اجرای عدالت میان آن ها نیز می تواند موجب تحقق این شرط شود. رویه قضایی در خصوص شمول این شرط بر عقد موقت، کمی متفاوت است. این شرط نیز غیر قابل اسقاط است.
شروط دوازده گانه طلاق، ابزاری قانونی برای احقاق حقوق زن در بزنگاه های دشوار زندگی مشترک هستند. با این حال، استفاده از این شروط نیازمند شناخت دقیق و اثبات قوی در مراجع قضایی است و صرف درج در عقدنامه، به معنای حق طلاق بی قید و شرط نیست.
فرایند قانونی درخواست طلاق بر اساس شروط دوازده گانه
درخواست طلاق بر اساس شروط دوازده گانه طلاق، یک فرآیند قضایی است که مراحل مشخصی دارد. آگاهی از این مراحل، به زوجه کمک می کند تا با آمادگی بیشتری در این مسیر قدم بگذارد.
گام اول: جمع آوری و تدوین مدارک
اولین و حیاتی ترین گام، جمع آوری مستندات و شواهد لازم برای اثبات تحقق شرط یا شروط مورد استناد است. هر شرط نیازمند مدارک خاص خود می باشد که در بخش قبل به تفصیل به آن ها اشاره شد (مانند گواهی پزشکی قانونی، احکام قضایی، شهادت شهود، پیامک ها، فیلم و عکس). در این مرحله، مشاوره با یک وکیل متخصص خانواده بسیار حائز اهمیت است تا لیست چک لیست مدارک به صورت دقیق تکمیل شود و هیچ مدرکی از قلم نیفتد.
گام دوم: تنظیم دادخواست طلاق
پس از تکمیل مدارک، زوجه باید دادخواست طلاق را در دفاتر خدمات الکترونیک قضایی ثبت کند. در دادخواست، لازم است به صورت دقیق به شرط یا شروط دوازده گانه مورد استناد اشاره شود و تمامی مدارک جمع آوری شده به عنوان ضمیمه دادخواست ارائه گردند. نحوه نگارش دادخواست و استناد صحیح به مواد قانونی، نقش مهمی در پیشبرد پرونده دارد.
گام سوم: جلسات دادگاه و دادرسی
پس از ثبت دادخواست، پرونده به شعبه مربوطه دادگاه خانواده ارجاع و وقت رسیدگی تعیین می شود. در طول جلسات دادرسی، قاضی به اظهارات طرفین گوش داده، مدارک و شواهد را بررسی می کند و در صورت لزوم، دستور تحقیقات محلی یا ارجاع به کارشناسی (مثلاً پزشکی قانونی) را صادر می نماید. حضور مستدل و مستند زوجه در جلسات و ارائه دفاعیات قوی، برای اقناع قاضی بسیار مهم است. دادگاه معمولاً پیش از صدور حکم طلاق، طرفین را به جلسات مشاوره خانواده و یا داوری ارجاع می دهد تا امکان سازش بررسی شود.
گام چهارم: صدور و اجرای حکم طلاق
چنانچه دادگاه تشخیص دهد که یکی از شروط دوازده گانه تحقق یافته و اثبات شده است، حکم طلاق را صادر می کند. این حکم می تواند مورد تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان و سپس فرجام خواهی در دیوان عالی کشور قرار گیرد. پس از قطعیت حکم طلاق، زوجه می تواند با مراجعه به دفترخانه طلاق، نسبت به ثبت نهایی صیغه طلاق و جاری ساختن آن اقدام کند. ثبت طلاق، پایان رسمی زندگی زناشویی است.
حقوق مالی و جانبی در طلاق با استناد به شروط دوازده گانه
طلاق بر اساس شروط دوازده گانه طلاق، معمولاً به این معناست که مرد مسبب جدایی شناخته شده است. این موضوع تأثیر مستقیمی بر حقوق مالی و جانبی زوجه دارد.
مهریه
در طلاقی که به دلیل تحقق و اثبات یکی از شروط دوازده گانه صادر می شود، مهریه به طور کامل به زن تعلق می گیرد. برخلاف طلاق خلع که زن برای طلاق، بخشی از مهریه یا تمام آن را بذل می کند، در این نوع طلاق، مرد مسبب شناخته شده و زن محق به دریافت تمام مهریه خود است. حتی اگر زن برای تسریع روند طلاق، در دادگاه اعلام کند که حاضر به بخشش قسمتی از مهریه است (که از آن به کراهت یاد می شود)، مهریه همچنان حق اوست و دادگاه می تواند در صورت اصرار زن، طلاق را بدون بذل مهریه نیز صادر کند.
نفقه
نفقه ایام عده (مدت زمانی که زن پس از طلاق حق ازدواج مجدد ندارد) به زن تعلق می گیرد. علاوه بر آن، در صورتی که زن بتواند اثبات کند که در طول زندگی مشترک، نفقه دریافت نکرده یا مرد به وظایف خود در قبال پرداخت نفقه کوتاهی کرده است، می تواند نسبت به دریافت نفقه معوقه خود نیز اقدام کند. این موارد نیز تحت تأثیر وقوع طلاق به علت تخلف از شروط دوازده گانه، تقویت می شوند.
حضانت و ملاقات فرزندان
تعیین حضانت فرزندان در طلاق بر اساس شروط دوازده گانه، مانند سایر انواع طلاق، بر اساس مصلحت طفل صورت می گیرد. دادگاه با در نظر گرفتن سن فرزندان، توانایی والدین، شرایط محیطی و سایر عوامل مرتبط، تصمیم گیری می کند. اثبات تقصیر مرد در وقوع طلاق (به دلیل تحقق شروط دوازده گانه) می تواند بر تصمیم دادگاه در مورد حضانت تأثیرگذار باشد، اما تنها عامل تعیین کننده نیست. حق ملاقات نیز برای والد دیگر همواره محفوظ است.
اجرت المثل و نحله
اجرت المثل ایام زناشویی (مبلغی که زن بابت کارهایی که در منزل همسرش انجام داده و شرعاً بر عهده او نبوده است، دریافت می کند) و نحله (هدیه ای که دادگاه در صورت عدم تعلق اجرت المثل به زن، برای جبران زحمات او تعیین می کند)، در این نوع طلاق قابل مطالبه هستند. از آنجا که مرد مسبب طلاق شناخته شده، دادگاه معمولاً حکم به پرداخت اجرت المثل یا نحله به نفع زن صادر می کند. نحوه محاسبه این حقوق بر اساس سال های زندگی مشترک، موقعیت اجتماعی زن و مرد و عرف جامعه صورت می گیرد.
تنصیف اموال (شرط نصف دارایی)
شرط تنصیف اموال، یکی دیگر از شروطی است که در سند ازدواج درج می شود و معمولاً در کنار شروط دوازده گانه امضا می گردد. بر اساس این شرط، در صورت طلاق به درخواست مرد یا وقوع طلاق به علت تخلف مرد از تعهدات زناشویی، تا نصف اموالی که مرد پس از ازدواج به دست آورده است، به زن تعلق می گیرد. از آنجا که در طلاق با استناد به شروط دوازده گانه، مرد مسبب طلاق شناخته می شود، این شرط عموماً به نفع زن اجرا شده و او می تواند سهم خود را از نصف دارایی مرد (پس از کسر دیون و مهریه) دریافت کند. البته تحقق این شرط نیازمند وجود اموالی به نام مرد پس از ازدواج است.
شناخت دقیق حقوق مالی و جانبی در طلاق با استناد به شروط دوازده گانه، برای زوجه حیاتی است تا بتواند با آگاهی کامل از تمامی استحقاقات خود، در دادگاه مطالبه گری کند و از تضییع حقوقش جلوگیری نماید.
نتیجه گیری و توصیه پایانی
شروط دوازده گانه طلاق، ابزاری مهم و راهگشا در حقوق خانواده ایران هستند که به منظور حمایت از حقوق زنان و ایجاد توازن در اختیارات زوجین در فرآیند طلاق تدوین شده اند. آگاهی کامل و دقیق از ماهیت، مصادیق و نحوه اثبات هر یک از این شروط، برای هر دو طرف عقد نکاح، به ویژه برای زنانی که در شرایط دشوار زندگی مشترک قرار گرفته اند، از اهمیت بنیادینی برخوردار است.
این شروط، اگرچه به معنای حق طلاق مطلق نیستند و اثبات آن ها در دادگاه مستلزم طی فرآیندی دقیق و مستند است، اما با فراهم آوردن امکان وکالت مشروط در طلاق، به زنان کمک می کنند تا در مواقع ضروری بتوانند بدون رضایت مرد، درخواست جدایی خود را مطرح کرده و حقوق قانونی خود را پیگیری نمایند. پیچیدگی های حقوقی مربوط به جمع آوری مدارک، تنظیم دادخواست، و ارائه دفاعیات مستدل در دادگاه، ضرورت بهره مندی از مشاوره حقوقی تخصصی را بیش از پیش آشکار می سازد. همراهی یک وکیل باتجربه و متخصص در امور خانواده، می تواند مسیر دادرسی را تسهیل کرده و شانس موفقیت در پرونده را به طور قابل توجهی افزایش دهد.