دختر بچه
- عمومی
تعرض حجاببان به دختر بچهی هشت نه ساله بابت حجاب و کبود شدن…
به پهنای صورت اشک میریخت و با فریادی آمیخته با خشم، پدرش را به یاری طلب میکرد و مکرر میگفت:بابا همین الان بیا اینجا … طوری با خشم و ملتمسانه پدر را فریاد میزد که برای دقایقی نگاه تمامی مسافران ایستاده روی پلههای برقی مترو به سوی وی چرخیده بود. به خروجی ایستگاه که رسیدم با دیدن صاحب صدا که دختربچهای هشت نُه ساله به نظر می رسید، متعجب و کنجکاو طوری که مادرش از نگاهم دریابد به قصد کمک چند قدمی سمت دختر و مادر رفتم که دختر رو به مادر گفت:مامان من فقط بابام و میخوام با کسی حرف نزن!! به احترامِ خواستهی دختر پا پس کشیده،راه کج کردم،قدم از قدم برنداشته بودم که نشستن برق آرامش بر…